پست غم انگیز و احساسی بهاره رهنما در پی قتل داریوش مهرجویی و همسرش
پست غم انگیز و احساسی بهاره رهنما در پی قتل داریوش مهرجویی و همسرش را مشاهده می کنید.
به گزارش پارسینه پلاس، بهاره رهنما با انتشار این عکس نوشت:
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد?
از دیشب همه مان خشکمان زده همه شهر در بهت عجیبِ این خبر، چه سینمایی، چه هنرمند چه مردم همگی فرو رفتهایم. نمیدانیم به کدامین گناه…
و یک فکر با دلیل و بیدلیل به ذهن هر کداممان خطور میکند. هزار و یک افسانه دایی جان ناپلئونی و غیره و غیره و…
اما چیزی که بیش از همه گلوی مرا میفشارد و خواب را بر چشمانم حرام کرده اول از همه کودکی است که ناظر این صحنه بوده سالها پیش در قتل ناصر محمدخانی از اینکه فرزندانش آن صحنه را دیده بودند از اینکه فرزندانش در اعدام شهلا در آن صحنه حضور داشتند همیشه قلبم به درد آمده بود در سالهای طولانی که سفیر انجمن حمایت از کودک بودم همیشه دردهای جامعه و دردهای خانوادههایی که با آنها مواجه میشدیم بی دلیل و بیگناه بر اثر این اتفاقات به قلب و روحشان تا ابد ضربههایی وارد شده بود بیشتر از آن قلبم را به درد میآورد اما الان جدا از اینها حرف دیگری دارم اینکه ما کی فراموش کردهایم کجاییم و دیگری چه میکند و دیگری چه دردی دارد سالهاست به این فکر میکنم که در طلاقهای اطرافم مثل قدیم مثل قدیم چرا پدر مادرها خبر ندارند چرا یک دفعه یک زوج جدا میشوند هیچ پیشکسوت هیچ در واقع بزرگتر نیست که آنها را لااقل به دو کلام گفتگو دعوت کنند داوریهای مربوط به دادگاه هم که به راحتی با آمد و رفت دو نفر تمام میشود و به صورت فرمالیته برگزار میشود حالا یک زن یک زن جوان یکی از ۵ کارگردان تاریخ سینما ایران که بخش مهمی را از روزهای خوبش ایران مدیون اوست کمک میطلبد چند روز قبل در اینستاگرامش مینویسد درباره تهدیدی که شده درباره تهدید عجیبی که شده کلماتش بی ترس و بیپناهی را دارد هیچکس اهمیتی نمیدهد نه آن شهرک همسایهها و حتی شاید طرافیان که این پیام را خوانده بودند و این پست را دیده بودند ….
میدانم قدیمترها از حال هم بیشتر خبر داشتیم اگر اتفاقی میافتاد در خانه هم را میزدیم همسایه از حال همسایه خبر داشت حالا هر کدام شبیه کتاب” میرا “در اتاق شیشهای زندگی میکنیم که اگرچه همه چیزمان را همه میبینند و حق دخالت به خودشان میدهند اما همه سکوت میکنند …
پی نوشت: پارسال مرد جوانی در خیابان جلوی چشم مردم به قتل رسید در سعادت آباد و چیزی که بیشتر از همه فکرم را مشغول میکرد این بود که همه ایستادهاند تماشا کرده بودند و فیلم گرفته بودند. … نمایشنامه کرگدن در تهران در ایران این روزها شکل عینی خود را به خود گرفته همگیمان داریم تبدیل به کرگدن میشویم…