
نتیجۀ محاسبه نفس در چیست؟
شرح حدیثی برگزیده از درسهای آیت الله آقا مجتبی تهرانی را میخوانید.
به گزارش پارسینه پلاس به نقل از پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، روایتی در کتاب وسائل الشیعه، جلد۱۶، ص۹۶ – بحارالانوار، جلد۶۷، صفحه ۶۴ و صفحه۳۸۲ و جلد۷۵، صفحه۱۳۷ و ۱۴۷ – مستدرک الوسائل،جلد۱۱، صفحه۱۴۱ آمده است که ( امام سجاد علیه السلام) میفرمایند:
عَنِ الثُّمَالِیِّ قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسّلام یَقُولُ ابْنَ آدَمَ لَا یَزَالُ بِخَیْرٍ مَا کَانَ لَکَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ وَ مَا کَانَتِ الْمُحَاسَبَهُ مِنْ هَمِّکَ وَ مَا کَانَ الْخَوْفُ لَکَ شِعَاراً وَ الْحُزْنُ لَکَ دِثَاراً ابْنَ آدَمَ إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ مَبْعُوثٌ وَ مَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَسْئُولٌ فَأَعِدَّ جَوَاباً
اگر شیفته لذت های حیوانی شدی، کار تمام است!
ای پسر آدم! تو همیشه به سوی خیر و نیکی می روی تا موقعی که از نظر درونی پند دهنده ای داشته باشی؛ و تا موقعی که بررسی و محاسبۀ اعمال خودت را داشته باشی؛ و تا موقعی که خوف و اندوه از تو مفارقت نکرده باشد، خوف شعار لباس تو و اندوه لباس زیرین تو باشد. ای پسر آدم! تو میمیری و برانگیخته میشوی و در پیش گاه عدل خداوند عزّوجل میایستی و در آن هنگام که مورد سؤال واقع میشوی؛ پس جواب هایت را از الآن آماده کن
شرح این حدیث را بر اساس درسهای آیت الله آقامجتبی تهرانی در زیر بخوانید:
نتیجۀ محاسبه نفس در چیست؟
اَعُوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ. بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ
روایت را ابو حمزه ثمالی است، نقل میکند از زین العابدین صلوات الله علیه، این تعبیر که دارد که گفت: «کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسّلام یَقُولُ» یعنی مکرر معلوم میشود، شنیده بوده این تعبیر را که میکند، «کَانَ یَقُولُ» به قول ما؛ یعنی من مکرر شنیده ام این جملات را از زین العابدین صلوات الله علیه، که ایشان اینها را میفرمود: «ابْنَ آدَمَ لَا یَزَالُ بِخَیْرٍ» تو همیشه به سمت نیکی پیش میروی، در صورتی که این مسائل باشد؛ که دانه دانه میشمارد.
«مَا کَانَ لَکَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ» تا موقعی که از نظر درونی ات، پند دهنده ای داشته باشی. به تعبیر من، هنوز آن نفسی را که نکوهشگر انسان است، نسبت به اعمال زشتش باشد و به انسان پند بدهد. حتی در روایات داریم که واعظ بیرونی، کاربردی ندارد روی انسان، تا واعظ درونی انسان نداشته باشد. میفهمید که چه میخواهم بگویم؟! تا تو، خبری نباشد؛ از بیرون اثری نمیگذارد، باید باشد. اگر مسخ شده باشد، گوش میکنید چه میخواهم بگویم؟ به اصطلاح ما، تا آن ودایع انسانیِ الهی در درونش از بین نرفته، واعظ بیرونی میتواند اثر بگذارد رویش؛ والا اگر آنها رفته باشد، هیچ فایده ای ندارد، بر آهن سرد کوبیدن است. حالا اگر در قالبهای علمیاش بریزند؛ یعنی آن عقل عملی اش باشد والا نه فایدهای ندارد، سر تا پایش حیوانی است؛ شهوت و غضب است، از انسانیت درش خبری نیست. «مَا کَانَ لَکَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ» تا موقعی که هنوز مسخ نشدی، یک پند دهندۀ درونی داری. به تو میگوید: دیدی چکار کردی! خودت، ها.
«وَ مَا کَانَتِ الْمُحَاسَبَهُ مِنْ هَمِّکَ» تا موقعی که بررسی کردن نسبت به اعمالت، میفهمی؟! این مورد نظرت باشد. یک عده کارشان را که میکنند، اصلا فکر نمیکنند که چه کار کرده اند. حال نمیخواهم در قالب اصطلاحی بگویم که در باب محاسبه چه داریم. تا موقعی که این معنا در نظرت هست و رویش حساب میکنی که چه کار کردی، این حالت در تو هست که بررسی کنی کارهایت را، کردههایت را.
«وَ مَا کَانَ الْخَوْفُ لَکَ شِعَاراً وَ الْحُزْنُ لَکَ دِثَاراً» تا موقعی که بیم، به تعبیر ما، و اندوه؛ دو پوشش به اصطلاح رو و زیر؛ ما یک پیراهن تنمان میکنیم و یک زیر پیراهنی تنمان میکنیم. نمیکنیم؟ پیراهن: شِعار. زیر پیراهنی: دثار اسمش، تا موقعی که بیم و اندوه هنوز از تو مفارقت نکرده و به بدنت چسبیده، میترسی نسبت به قیامتت، فهمیدی؟! بعد هم وقتی متوجه بشوی بد کردی، ناراحت میشوی. حال من خیلی سطح را آوردم پایین. هم خوف درت هست، هم حزن، در تو هست. شد؟! تا موقعی که اینها هست؛ تو راه به جایی میبری. «لَا یَزَالُ بِخَیْرٍ» به سمت خوبی میتوانی حرکت کنی، میروی، عاقبت به خیری داری، تا اینها باشد. فهمیدی؟! واعظ درونی داشته باشی از این طرف هم چی؟ رسیدگی به اعمالت بکنی، از این طرف هم، بیم از نظر چی؟ قیامت باشد؛ اندوه نسبت به این که نکند چیزی بشود، ما مؤاخذه بشویم. آنها نباشد و اینها توش باشد، تو راه به جایی میبری بلاخره؛ «لَا یَزَالُ بِخَیْرٍ».
اما این را به تو بگویم که: «ابْنَ آدَمَ إِنَّکَ مَیِّتٌ» اینها برای خاطر این است که مقدمات درست شود. بدان! میمیری«إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ مَبْعُوثٌ» میمیری، برانگیخته میشوی، قیامت داری. «وَ مَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» در پیش گاه عدل الهی، آن جا تو را نگه میدارند. فهمیدی؟! «وَ مَسْئُولٌ» ازت می پرسند که چه کار کرده ای. «فَأَعِدَّ جَوَاباً» از الآن دارم به تو میگویم، جوابهای سوال های قیامت را آمادهاش بکن. فهمیدی!؟ بنشین، فکر کن نسبت به کردههایت، در قیامت جواب میخواهی بدهی. چی جواب میخواهی بدهی. از الآن آماده کن، جوابهای سؤالهای قیامت را در پیش گاه خداوند. فهمیدی؟! مردن حق است، قیامت و مبعوث شدن، دو مرتبه آمدن همه حق است، بی برو برگرد. سوال هم آن جا بی برو برگرد هست؛ فقط جوابش را جناب عالی الان تهیه کن، به فکر جواب باش. انسانی را که معتقد باشد به مبدأ و معاد، این یک همچنین آدمی است. شد؟! نتیجهاش این میشود که آن واعظ درونی به آدم همیشه پند میدهد؛ مراقبت نسبت به اعمالش میکند؛ شد؟! بیم از عذاب دارد و حزن و اندوه نسبت به چی؟ عواقب نعوذ بالله، زشت اعمالش دارد.