وقتی کنسرت فرامرز اصلانی، پامنار را از ویرانی نجات داد

از سکوتِ پای مِنار و کوچه‌های خلوت، تا شلوغی‌های ۲۸ مرداد و معرکه‌گیری‌های شعبان جعفری جلوی خانه‌ی آیت‌الله کاشانی، لوکشین‌های خاطره‌انگیز و ماندگار از رضا موتوری تا مجید سوز‌وکی. محله‌ای در دل تاریخ با فراز و نشیب‌های فراوان. پامنار یعنی تهران.

به گزارش پارسینه پلاس،از سکوتِ پای مِنار و کوچه‌های خلوت، تا شلوغی‌های ۲۸ مرداد و معرکه‌گیری‌های شعبان جعفری جلوی خانه‌ی آیت‌الله کاشانی، لوکشین‌های خاطره‌انگیز و ماندگار از رضا موتوری تا مجید سوز‌وکی. محله‌ای در دل تاریخ با فراز و نشیب‌های فراوان. پامنار یعنی تهران.

تهران در یک سده گذشته تغییرات شگرفی داشته که تصور اون جز با دیدن عکس و شنیدن خاطرات امکان‌پذیر نیست. هر بار یادآوری اینکه در تاریخی نه چندان دور، شمال این شهر خیابان انقلاب امروزی بوده اعجاب‌آور است. تهران آن سال‌ها از ۵ کلان محل به نام‌های “عودلاجان”، “سنگلج”، “بازار”، “ارگ” و “چاله‌میدان” تشکیل شده؛ اما هر کدام از این کلان‌محله‌ها، ریزمحله‌هایی دارند که آن‌ها را شکل دادند. امروز به سراغ پامنار می‌رویم؛ ریز محله‌ای در عودلاجان.

داستان آفرینش ریزمحله پامنار

پامنار، یکی از قدیمی‌ترین خیابان‌های شهر تهران و امروزه یکی از ریزمحلات محله‌ی کلان عودلاجان است. مهم‌ترین اثر تاریخی موجود در این خیابان و نیز وجه تسمیه آن، مناره‌ی مسجد نیاکی (حضرت خدیجه) است. در کنار این مسجد، مناری نه بر روی ساختمان که بر روی زمین ساخته بودند و موذن در بالای آن اذان می‌گفت. به خاطر وجود این منار نام این محله را “پامنار” به معنای پای منار گذاشتند.

photo_2025-01-06_12-17-00

در گذشته، محله‌ی پامنار به شکل بازارچه‌ی یکی از گذرهای محله عودلاجان بوده و پس از توسعه‌ی معابر، بازارچه‌ی پامنار که خود مجموعه‌ای شامل تیمچه، تکیه، حمام، مسجد و مدرسه بود، به خیابان پامنار تبدیل شد و بعضی از بناهای قدیمی در این تبدیل و توسعه از بین رفت.

محله‌ی پامنار از منظر لوکیشن‌های سینمایی، چه از نظر اهمیت و چه تعداد، مهم‌ترین محله‌ی تهران به‌شمار می‌رود. از بهروز وثوقی در “رضا موتوری” و “ذبیح” تا “احمد چکمه‌ای” و” شب بیست‌ونهم” تا “سمندون” و “مهمان مامان”، “اخراجی‌ها”، “جمیل”، “زیرزمین”، “ملاصدرا”، “کلاه پهلوی”، “در چشم باد”، “آوای باران”، “عشق شیشه‌ای”، “شهرزاد” و بسیاری دیگر از آثار. مکان‌ها و خاطره‌ها و تصاویر ماندگاری که از دل این محله بیرون آمده.

photo_2025-01-15_13-22-24
تصاویر از لوکیشن‌های “مهمان مامان” و “شب بیست و نهم”

مهمترین کوچه عودلاجان و حتی تهران به خاطر خانه شخصیت‌های مهم و خاطراتی ثبت شده در دل تاریخ، کوچه‌ای‌ست که در مرز محله پامنار و عرب‌ها قرار دارد و در دوره ناصری یا دوره قاجار به آن کوچه “نصرالملک” گفته می‌شد. بعداً در دوره پهلوی به کوچه “صدراعظم” معروف شد و امروزه کوچه “شهید صوفیانی” نام دارد.

داستان عاشقانه معروف محله پامنار

*(روایت‌ها به زبان محاوره بازنشر شده)

مهران تهرانی نقل می‌کند : “علی اکبر شیدا یکی از نوازنده‌ها و شاعران مشهور زمان قاجار که رفاقت دیرینه‌ای با ظهیرالدوله داشته، در همین اثنا که به محله پامنار می‌آمده، به دلیل عشق به یک خواننده یهودی که مرضیه نام داشته، در محله یهودی‌ها ساکن می‌شه. شیدا از عشق این زن مجنون می‌شه و مدتی در خانه ظهیرالدوله می‌مونه، این جنون به حدی بوده که ظهیرالدوله توصیه می‌کنه از خونه بیرون نره اما به جایی می‌رسه که علی‌اکبرخان شیدا از عشق این زن پابرهنه بلند میشه از خونه ظهیرالدوله میاد توی محله یهودی‌ها. میگشته و شعر می‌خونده. می‌گن که شیدا به دلیل مریضی‌ای و علاقه وافری که به این زن داشته، دق می‌کنه و می‌میره.”

photo_2025-01-06_12-17-01

داستان آمدن شاه و شعبان‌ بی‌مخ به پامنار

تهرانی ادامه می‌دهد: “خونه‌ای که آیت الله کاشانی سکونت داشته، خونه آقا بهرام خواجه بوده که اصلا مسجد هم به نام مسجد آقا بهرامه. حتی محمدرضا شاه در ماجراهای ملی شدن نفت و اختلافات کاشانی با مصدق، یه بار میاد به دیدن او. اون موقع می‌گفتن که شاه چک ۱۰۰هزارتومنی داده به کاشانی. چقدر پول بود! خیلی پول بود! کاانی اما به شاه میگه برو با مردم راه بیا من پول نمی‌خوام. من می‌خواستم پول جمع کنم وضعم این نبود. بعد شاه اومد بیرون و سروصدا و کلاهشو انداخت بالا و مردم شرع کردن به سردادن شعار زنده باد اعلیحضرت و کلانتری اومد و خلاصه شاه رو بردن.”

و یکی از خاطرات مشهور پامنار مربوط به شعبان بی‌مخ: “یه روز شعبان جعفری به خانه کاشانی میاد و شروع می‌کنه با عتاب و خطاب با کاشانی صحبت کردن و یکی از اون لوتی‌های محله پامنار و کسایی که مرید کاشانی بودن، شروع میکنن با شعبان جعفری زد و خورد کردن و جوری او رو می‌زنند که وقتی راه می‌رفته از توی کفشش خون می‌زده بیرون.”

photo_2025-01-08_13-40-04

اما روزنامه علمدار در اون روزها خبر بستری شدن شعبان جعفری معروف به “شعبان بی‌مخ” را اینگونه تعریف می‌کند: “به طوری که خبرنگار ما در این چند روز از بیمارستانی که شعبان بی‌مخ در آن بستری می‌باشد کسب اطلاع نموده، در چند روز قبل جناب آیت‌الله کاشانی از مکه معظم مراجعت نموده‌اند و عموم طبقات برای دستبوسی ایشان شرفیاب شدند. شعبان بی‌مخ نیز به عنوان دستبوسی خیال تشرف داشت. رقبای شعبان برای جلوگیری از این شرفیابی به بهانه روز اول ورود آیت‌الله کاشانی و آمد و رفتشان به پامنار حسد برده و به عنوان اینکه شعبان سوءقصدی به او دارد، او را مورد حمله و ضرب قرار داده و اهالی پامنار نیز به تبعیت از مهاجمین با چوب و چماق و چاقو و درفش و گزند به سر و وضع او ریختند. با وجود اینکه مخالفین بالغ بر ۱۰۰ نفر بودند، شعبان در مقابل آن‌ها استقامت نموده و چند نفر را از پای در می‌آورد. در قبال این جریانات شعبان تصمیم می‌گیرد به مجرد بهبودی و خروج از بیمارستان، انتقام بگیرد. در این جریان آیت‌الله کاشانی در تعقیب ضاربین، اقداماتی فرمودند و از شعبان خواستند بنا به مصالح انتظامی شهر عدول کند و شعبان نیز فرمایشات ایشان را قبول کرده و می‌گوید تصمیم من اراده اوست.”

photo_2025-01-08_13-40-04 (2)

کمپین نجات محله پامنار توسط کیوان خسروانی و فرامرز اصلانی

سال ۱۳۵۶، شهرداری تهران اعلام کرد که محله‌ی عودلاجان را تخریب می‌کند، کیوان خسروانی به نشانه‌ی اعتراض به تخریب این محله، به دیوار چندین کوچه، تابلوهای نقاشی و دست‌نوشته‌ها و کروکی‌هایش از محله‌ها و بناهای ویران‌شده‌، عکس اهالی محل و تاریخچه‌ی آن‌جا را آویزان کرد و در واقع یک نمایشگاه محیطی به راه انداخت. نمایشگاه به مدت ده روز ادامه داشت و با کنسرت فضای باز فرامرز اصلانی به اوج خود رسید. با کمک از داوطلبان در تلویزیون ملی ایران، کنسرت عودلاجان در طول هفته در شبکه‌های رادیو و تلویزیون ملی پخش شد و تبلیغات تولیدشده از وقایع عودلاجان در جلوگیری از تخریب این منطقه‌ی شهری تاریخی موفق بود.

photo_2025-01-11_16-48-55

کیوان خسروانی می‌گوید: “عموی من اون موقع وزیر کشور بود. شهرداری‌ها زیر نظر وزارت کشور بودن. به جنگ عموم رفتم. من وقتی دیدم بلدوزرها اومدن خراب کنن، گفتم نه اینجا دیگه هر جوری شده به قیمت زندانی شدن هم به جنگ عموم می‌رم. دیگه اینکار رو می‌تونم بکنم. ۶۳هزار نفر در این محل زندگی می‌کردن.

رفتم اونجا گفتم تنها راهش اینه که یک نمایشگاه درست کنم. اول از مردم محلی اجازه گرفتم و اون‌ها هم گفتن قبول. بچه‌ها اومدن شروع کردن کمک کردن و بعدش خبرنگار تلویزیون اومد و تو اخبار گذاشتن و گفتن کجاست که گفتم عودلاجان. گفت خب آدرس، گفتم آدرسش رو نمیگم بهتون. گفتم می‌خوام مردم بیان سوار تاکسی بشن یا با ماشینشون بیان و از مردم محلی بپرسن. شروع بکنن تو خیابونا راه رفتن و ببینن زندگی مردم چقدر درسته. هدف من این بود که ببینین محله رو که چقدر زیبا هست.

photo_2025-01-11_16-48-51

بعدش فرامرز اصلانی این برنامه رو دید و زنگ زد و گفت من چیکار میتونم بکنم؟ گفتم تو تنها کسی هستی که میتونی به من کمک بکنی. ارکستر بزرگ نیاز نیست و فقط خودتی و گیتار و هنرت. آهنگش این بود: “عودلاجان، عودلاجان، محله قدیمی تهران / از کاگل از آجر نه از آهن و سیمان”.

photo_2025-01-11_16-48-56

با این تدابیر، عموی کیوان خسروی به عنوان وزیر کشور از تخریب این محله منصرف می‌شود و پامنار از تخریب نجات پیدا می‌کند اما هرچه گذشت از حالت مسکونی محله‌ای دورتر شد و به کام بازار بیشتر فرو رفت و امروزه جزئی از آن شده است.

داستانی که روایت شد، خوانشی بود از قسمت هفتادوسوم «رادیو نیست» که به ماجراهای محله قدیمی و اصیل تهران پرداخته بود. این مطلب به صورت سریالی منتشر خواهد شد و در ادامه باز هم به سراغ مکان‌هایی خواهیم رفت که در دل‌ها جاویدانند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا