چرا در مسیر پیشرفت شکست میخوریم
در میان افرادی که به دنبال بهبودهای معنادار در سلامت، شادی و کیفیت زندگی خود هستند، دو گروه متمایز وجود دارد. هر گروه با موانع مختلفی برای موفقیت مواجه است.
۱. گروه اول، بیشتر به شروع برنامه و هدف خود اهمیت میدهند؛ آنها اغلب با موانعی در رابطه با انگیزه، تعلل، کمال گرایی و کمبود اولیه زمان یا انرژی برای ایجاد تغییرات اولیه روبرو هستند. این افراد هدفهای خود را رویاپردازی میکنند، اما تعلل در شروع مسیری هزارتو برای آنها دشوار است.
به گزارش فرارو و بهنقل از سایکولوژی تودی؛ ۲. گروه دوم برخلاف افرادی که در گروه اول بودند، حفظکنندگان سفرهای تغییر خود را آغاز کردند و از نتایجی از متوسط تا فوق العاده لذت بردند، اما مواجه متفاوتی با اهداف خود دارند و مسیر تغییر جلوگیری از بازگشت به عقب برای آنها حائز اهمیت میباشد.
هر دو دسته از افراد معایب و مزایایی دارند و در واقع به نوعی مکمل یکدیگر هستند. هر دو گروه باید بتوانند معایب خود را رفع کنند. در غیر اینصورت با موانع اساسی روبهرو خواهند شد. به طور مثال در گروه اول از دستع رفتن زمان و فرسایشی شدن هدف و در گروه دوم حفظ تغییرات از مشکلات عمده محسوب میشوند.
دلایل زیادی وجود دارد که افراد برای حفظ تغییرات رفتاری سالم تلاش میکنند. موانع بین افراد متفاوت است، به طوری که برخی عمدتاً با یک یا تعداد کمی از موانع روبرو میشوند، در حالی که افراد دیگر با بسیاری از موانع روبرو هستند.
اما این موانع چه چیزهایی هستند؟
ما اغلب برنامههایی را اجرا میکنیم که به دلیل رویاپردازی افراطی یا زمانبر بودن «محکوم به شکست» هستند.
ما بیش از حد روی نتایج فوری تمرکز میکنیم، تمرکزی که ناگزیر ما را در معرض ناامیدی طولانی مدت قرار میدهد.
ما تلاطمهای رفتاری کوچک را نادیده میگیریم یا آن را منطقی میدانیم (مثلاً اضافه کردن چند تومان، از دست دادن چند تمرین) و به آنها اجازه میدهیم به تلاطمهای بزرگ تبدیل شوند.
ما تعریف بدنام انیشتین از جنون را تجسم میکنیم و به انجام کارهای مشابه ادامه میدهیم در حالی که به نتایج متفاوت امیدواریم.
ما تمام انرژی خود را صرف به دست آوردن نتایج میکنیم و به ندرت برنامه ریزی خاصی برای حفظ آنها انجام میدهیم. (نتیجه گرا بودن)
برنامههای ما بیش از حد سفت و سخت هستند، هیچ نتیجهای ارائه نمیدهند.
ما راههایی برای احساس خوبی در مورد دستیابی به نقاط عطف کوچکتر و روزمره خود نداریم، که باعث میشود مدتها قبل از رسیدن به اهداف بزرگتر خود را تسلیم کنیم.
احساسات منفی باعث ایجاد عادتهای قدیمی میشوند مگر اینکه روشهای بهتری برای مدیریت آنها بیاموزیم.
ما بیش از حد بر نقش نظم و اراده تأکید میکنیم و تأثیر قدرتمند محیطهای فیزیکی و بین فردی خود را نادیده میگیریم.
وقتی به اهداف خود رسیدیم مراقبتهای خودمان را کنار میگذاریم و معمولاً باعث میشود که رفتارهایمان به تدریج به سمت استانداردهای قدیمی بازگردد.
ما فقط بر ایجاد تغییرات بیرونی در رفتار یا روابط خود تمرکز میکنیم بدون اینکه تغییرات موازی در تفکر و باورهای اصلی خود ایجاد کنیم.
خوشبختانه، استراتژیهای مکمل برای رفع هر یک از این موانع موفقیت بلندمدت مشترک وجود دارد. برای بسیاری از افرادی که هزارتوی شخصی خود را آغاز میکنند، پژورنال نویسی و فردی کردن فهرست برنامه ریزی از روشهای بسیار مفید است.