گزارش خواندنی اطلاعات از زندان زنان ۶۰ سال پیش!

در اطاق نگهبان زندان کوچکترین زن زندانی را ملاقات می‌کنم. او ١٤ سال دارد و در اولین ماههای شباب، هنگامیکه آرزو ها در دل او جوانه می‌زند، باید در محیطی زندگی نماید که گناهکاران روز را شام و شام را روز می‌کنند...

به گزارش پارسینه پلاس، در میانه دهه ۱۳۴۰ زندان زنان یکی از مکان‌های عمومی بود که کنجکاوی فراوانی برای درک تصویری از آن وجود داشت. سیما دبیر اشتیاقی خبرنگار روزنامه اطلاعات ۶ اسفند ۱۳۴۳ از زندان زنان تهران گزارشی منتشر کرد که بخش‌هایی از گزارش زندان زنان تهران در سال ۱۳۴۳ را در ادامه می‌خوانید:

گزارش خواندنی اطلاعات از زندان زنان ۶۰ سال پیش!

«از چند پله بالا رفتم و وارد ساختمان زندان شدم. این ساختمان که از آجر بهمنی ساخته شده هیچ گونه ارتباطی با محیط خارج ندارد و جز یک رشته تلفن داخلی که به مرکز تلفن شهربانی مربوط است از خارج خبری به درون این ساختمان نمی‌رسد. بر روی اولین تابلو که به چشم می خورد آمار و جرائم و محکومیت‌های زندانیان دیده می‌شود. تابلو نشان می‌دهد که در زندان زنان ۱۳۳ زن زندانی وجود دارد که ۸۸ نفرشان بلاتکلیف و ۴۵ نفر دیگر محکوم هستند. روی این تابلو تعداد محکومین و افرادی را که هنوز محکوم نشده اند به  شرح زیر می خوانید:

مواد افیونی:  ۱۵ محکوم، ۴۰ نفر تحت قرار

سرقت محکوم:  ۱۴ نفر تحت قرار

منافی عفت: ۱ محکوم، ۲۴ نفر تحت قرار

قتل: ۱۴محکوم:  ۴ نفر تحت قرار

حقوقی:  ۴ محکوم

چک بلا محل: یکنفر محکوم و یکنفر تحت قرار

سیاسی ندارد

متفرقه چهار تخت قرار

 

 اطاق ملاقات

این فکر که زندانی چطور بستگان و آشنایان خود را می بیند برای همه مطرح است و من نیز سعی کردم از اطاق ملاقات زندانیها دیدن کنم. زندانی‌ها در هفته دو روز «روز ملاقات» دارند که می توانند از اطاقک مخصوص با اقوام و نزدیکان خود دیدن کنند این اطاقک شبیه قفسی است که باسیم میله های قطور درست شده است و یک طرف آن در دارد که زندانی را از آن در بدرون اطاقک می‌فرستند.   میله های این اطاقک را با یک ردیف سیم پوشانده اند که ملاقات کننده اشیاء و حتی مواد خوراکی نتواند بزندانی بدهد و اگر یکی از اقوام زندانیان چیزی برای زندانی آورده باشد پس از بازرسی در اطاق نگهبان به او داده می‌شود.

زندگی یک زندانی

در بین زندانیان زنان جوان دختران کوچک و پیر زنان به چشم می‌خوردند و سن تقریبی زنان زندانی بین ۱۴ تا ۷۰ سال است. زندانیان ساعت شش صبح از خواب بر می خیزند و تا ساعت هشت اطاقهای خود را تمیز می‌کنند. نظافت اطاقهای نگهبانان و سایر خدمتگزاران زندان نیز بر عهده زندانیان است و سپس صبحانه صرف میکنند. پس از ساعت هشت نحوه زندگی زنان زندانی عوض می‌شود، کلاسهای درس شروع می‌شود و سخنرانی و وعظ و خطابه برای زندانیان آغاز می‌گردد.   هر دو ساعت یک خانم بطور داوطلب برای زندانیان سخنرانی می‌کند و آنها را ارشاد می‌نماید. از جمله کلاسهائی که از سال جاری برای زندانیان تشکیل  شده کلاس‌های خیاطی، کاردستی، گلسازی و برش است.چند چرخ خیاطی در اختیار زنان گذاشته شده.   زندانیان صبحها و بعد از ظهرها در این کلاسها خیاطی یاد می‌گیرند و خیاطی می‌کنند و مزد می‌گیرند. ساعت نیم بعد از ظهر به زندانیان غذا داده می‌شود. این غذا در محل زندان و بازداشتگاه مردان پخته می‌شود و آشپز دیک غذا را به زندان می آورد و زنان به صف می‌ایستند و غذا و نان خود را در کاسه ای می‌گیرند و به همین ترتیب برای شام نیز غذا داده می‌شود. یک زندانی در هفته دو شب در سالن بزرگی که برای آنها ساخته شده فیلم های آموزنده می بیند و هنگامیکه خورشید غروب می‌کند و شامگاه آغاز می‌گردد.

گزارش خواندنی اطلاعات از زندان زنان ۶۰ سال پیش!

 فرزندان زندانیان

در دومین طبقه زندان زنان اطاقی بازیلوی قرمز رنک مفروش شده. در اینجا کودکان معصوم و بیچاره زندانیان زن زندگی می‌کنند. هر زندانی حق دارد که کودک خود را تا سن دو سالگی در کنار خود داشته باشد.در این اطاق بیش از ۱۰ کونک به ردیف نشسته اند و سروشانه و موی مادران خود چنگ می‌زنند. در نگاههای کودکانه شان صفا و محبت و دوستی و علاقه موج می‌زند. بچه ها هر یک در آغوش مادران خود جنب و جوشی کودکانه ای دارند، وقتی به این کودکانبلاتکلیف نگاه می‌کردم، تصویر اطاقهای پر از اسباب بازی، کودکستانهای مدرن و مغازه های شلوغ اسباب بازی فروشی تهران در شبهای عید در مغزم جان گرفته بود. انگار که می‌خواستم این کودکان را به مغازه ها ببرم، به کودکستانها ببرم، به اطاق های پر اسباب بازی، ماشینها و جوجه ها و خرسهای کوکی ببرم تا بجای زلف مادر بر موی عروسک ها چنگ بزنند. کودکانی که از نگاه عروسک زندگی می آموزند و از نگاه مادر وحشت و هراس از آینده …

تقسیم بندی زندان

از اطاق کودکان بیرون می آیم و در راهروی بیمارستان مات و مبهوت به پنجره های پرتقالی رنگ زندان نگاه می‌کنم. خوشبختانه زندان زنان را از روی جرائم و اتهامات مختلف تقسیم بندی کرده‌اند و خوابگاه هر دسته مجزا از سایرین است. تخت‌های زندانیان دو  طبقه دارد. و برروی تخت تشکی دیده نمی‌شود زیرا مسئولین زندان معتقدند که زندانی در لابلای پنبه، تشک اشیاء برنده و مواد مخدر پنهان می‌کنند.

جوانترین زندانی

طبقات را پائین می آیم. در اطاق نگهبان زندان کوچکترین زن زندانی را ملاقات می‌کنم. او ۱۴ سال دارد و در اولین ماههای شباب، هنگامیکه آرزو ها در دل او جوانه می‌زنند، باید در محیطی زندگی نماید که گناهکاران روز را شام و شام را روز می‌کنند. او محکوم است به جرم بیسوادی، بجرم نادانی، بجرم جهل و فقر آینده خود را بر پایه های بی ثبات روزهای زندان بنا کند. چه این روزها تا پایان عمر او را تنها نخواهند گذاشت. نامش مریم است و میگوید: پنج ماه است که باتهام شرکت در قتل یک کودک خردسال در این ساختمان محبوسم. با دنیای خارج تماسی ندارم زیرا فقط یک پدر دارم که دست او فلج است. من پیش از حبس در کارگاه قالی باقی کار می‌کردم و با کار خود به او کمک می‌کردم اما اکنون من هستم با یک دنیا اتهام. طفلک اشک می‌ریخت و می‌گفت الان در اینجا نظافت میکنم و روزی ۵ ریال می‌گیرم و هر وقت پدرم می آید و بمن می‌گوید که پول می گویم نه. چونکه او پولی ندارد به من بدهد.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا