
تبریک خاص مخصوص روز مباهله!
مباهله پیامبر (ص) با مسیحیان نجران، در روز بیست و چهارم ذی الحجّه سال دهم هجری روی داد.
به گزارش پارسینه پلاس، در روز مباهله رسول اکرم( ص) طی نامه ای اهالی مسیحی نجران را به آئین اسلام دعوت کرد اما مردم نجران حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند به همین دلیل گروهی از مسیحیان نجران همراه با چند تن از علما و اسقفهایشان برای تحقیق پیرامون حضرت محمد صلی الله علیه و آله و گفتگو و مناظره با وی به مدینه آمدند.
روز مباهله، روز تعیین «برهان صادقی» است که خداوند در آیات مقدس قرآن بدان دستور داده است.
روز مباهله روزی بود که سراپرده های نیروهای الهی و قدرت نبوی بر افراشته شد و افراد را فرا گرفت.
امروز روز احمد و تثبیت مرتضاست
در دست مِهرِ دست خدا، دست مجتباست
وآن نازدانه ای که در آغوش مصطفی است
باشد حسین فاطمه، سلطان قلب هاست
وآن بانویی که چرخ به تعظیم او خم است
خیرالنّسای عالم و بانوی مریم است
روز مباهله گرامی باد.
میان باطل و حق باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم قائله شد
محمد آمد و اهل کساء را آورد
ورق ورق کتب کفر، برگ باطله شد
محمد آمد و با پنج پاسخ محکم
جواب گوی هزاران هزار مسئله شد
چه دید اسقف نجران درون انجیلش؟
که بین راه پشیمان از این معامله شد
خدا به خلق جهان حرف آخرش را زد
و حرف آخر او، آیۀمباهله شد
روز مباهله، روزی بود که زبان مدعیان بسته شد و خداوند آشکار ساخت که اهل بیت (ع) از تمامی تقرب جویندگان به او از راه اطاعت و عبادت، نزدیک او گرامی تر هستند.
مباهله، داستان مقابله نور با ظلمت، غلبه سپیدی بر تاریکی و
رویارویی عده ای سایه نشین با ستارگان خلقت بود
سیطره توحید بر تثلیث، چیرگی معنویت نبوی بر وسوسه های
خنّاسان و اوهام شکّاکان، شکسته شدن هیبت منکران و خضوع باطل
در برابر حق، در روز مباهله ظهور یافت.
مباهله، شکوه عظمت و کبریایی خداوند در اثبات حقانیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و درخشش نور الهی دروجود پاک ترین و برترین انسان ها بود؛ همان کسانی که قرآن درباره آنان فرمود: «خداوند می خواهد پلیدی و ناپاکی را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»
آیه مباهله را مرور کن و بار دیگر ردّ نشانه ها را بگیر. بر واژه «انفسنا» چشم بدوز و با خود بگو: «علی جان پیامبر است یعنی چه؟» چه کسی می تواند به منزله جان رسول خدا باشد؟ جز این است که باید تمام ارکان وجودش و تمام ذرات هستی اش، با پیامبر یکی شده باشد؟! در این میان، تنها خطِ فاصلِ میان شان نبوت محمد(ص) و ولایت علی(ع) است. علی(ع) محمد(ص) است، منهای نبوت و این یعنی بزرگ ترین شرف علی(ع) که نمی شود از آن چشم فرو بست!
بیست وچهارم ذیحجه، روز مباهله پیامبر اسلام با نصارای نجران، روزی که اسلام ناب با تمام حقیقتش، روبه روی هرگونه الحاد و شرک ایستاد و یقین قلب های آل کسا، میدان دار عرصه مباهله گشت، گرامی باد!
تاریخ هنوز شکوه روز مباهله را بر صفحه دلش تازه می بیند؛ زیرا امروز هم اسلام، ایستاده است برای محکِ حقیقت، برای آنکه چهره درخشان و منطق بی مانندش، حریفان پرخدعه و جاهلان لجوج را از عرصه خارج کند و نسیم جان بخش ایمان را در هوایِ دم کرده فرقه های منحرف، بپراکند.
وضو بگیرم در حال روزه با تکبیر
کنم مباهله با دشمنان حی قدیر
زبان حق شوم و آیه مباهله را
به شأن فاطمه و شوهرش کنم تفسیر
روز مباهله گرامی باد.
سلام بر حسین (علیه السلام) روزی که در آغوش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
به مباهله رفت (نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ …) و روزی که به خاک گرم نینوا …
آیا ندیدند مظلوم کربلا را در آغوش محمد مصطفی؟
همگی جمع شدن
منتظر؛ تا که رسول مدنی
با دو صد قوم و قبیله
و کشیشان مسیح
گرد و خاکی دیدند
مصطفی دست به دستان حسن
فاطمه پشت سرش
و علی پشت سر فاطمه اش
کودکی در بغل احمد بود
گوییا روی زمین جایش نیست
زیر لب زمزمه افتاد: حسین
زینت دوش نبی است
یکی از اهل کلیسا می گفت
وای بر حال شما
که اگر لب بگشایند
دعایی بکنند
آب ها خشک شود
همگی برگشتند
روز مباهله گرامی باد.
مرغ سحر اگر دمی ناد علی(ع) نوا کند
در دل و جان عاشقان محشر از آن به پا کند
هر که بدید گوشۀابروی چون هلال او
پشت کند به عالم و از همه انزوا کند
روز مباهله گرامی باد.
گر مددی کند ورا همت عالی علی(ع)
شرح دهد مفاخره یادی از آن هما کند
مهر علی چو کیمیا بر دل عاشقان او
قلب من شکسته را فضّه او طلا کند
روز مباهله گرامی باد.
امر نُبی است بهر نَبی، میر مسلمین
روز عظیم و عزت خیرالوَراست این
آورده چار یار و خود این یار راستین
یعنی گواه عاشق صادق در آستین
هستی شده است چشم که بیند مباهله
کامل ترین رسیده و آورده تکمله
روز مباهله گرامی باد.
مردی رسد که چشم فضیلت به راه اوست
لبریز از فروغ هدایت نگاه اوست
یوسف در آرزوی فتادن به چاه اوست
خود حق پناه و خیل رسل در پناه اوست
شاید مسیح چهره بساید به درگهش
آید یکی ولی همه هستی به همرهش
روز مباهله گرامی باد.
این پنج تن، تجسم باور به داورند
عالم تمام پیکره، این پنج تن سرند
این پنج هر یکی به جهانی برابرند
گفتم برابرند! غلط بود، برترند
شوی و دو پور مادر سادات آمدند
خم خانه های پیر خرابات آمدند
روز مباهله گرامی باد.
این آینه که در دل او جز صفا نبود
یک لحظه از عطوفت و رحمت جدا نبود
این عبد، بنده احدی جز خدا نبود
دستور اگر نبود، به نفرین رضا نبود
قلب نبی است منزل آیات مُنزِله
آورده روشنی به چراغ مباهله
روز مباهله گرامی باد.
اُسقُف ز صحنه لرزه به جانش فتاده بود
هستی به پا، به گفتن آمین ستاده بود
لب را اگر رسول به نفرین گشاده بود
خاک مسیحیان همه بر باد داده بود
نفرین ولی نکرد و بر این راز پرده به
روح دعاست احمد و نفرین نکرده به
روز مباهله گرامی باد.
باطل که نور و جلوه حق دید، رنگ باخت
آمد یقین به معرکه، تردید رنگ باخت
فانوس واره در بر خورشید رنگ باخت
تثلیث در برابر توحید رنگ باخت
اسلام دین برتر و آیین سرمد است
خُلق عظیم و ختم رسولان محمد است
همسر جان عارفان، کشتی نوح راغبان
نور بهشت از او بود لب چو به خنده وا کند
موسم حج و می روم در طلبش به سعی او
آب حیات حب او سعی مرا صفا کند
روز مباهله گرامی باد.
پیرهنی که می دهد عطر نماز قدسیان
فاطمه با دو دست خود بر تن بینوا کند
کیست که در رکوع خود خاتم اسم اعظمی
میدهد و به جود خود حق زکات ادا کند
روز مباهله گرامی باد.
می شد این قدر عزیز نباشد برای پیامبر؛ که قرآن نگوید “اَنفُسنا” که همه نگویند “اَنفُسنا”ی ماجرای مباهله، علی بود؛ جانِ پیامبر
شمس ضحی، امام هدی، نور هل اتی
چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است
در آیه مباهله این مهر و ماه را
جان ها یکی و جلوه جان از دو پیکر است
مباهله، مهر تأییدی است بر ولایت علی علیه السلام.
مباهله، برافرازنده پرچم ولایت علی علیه السلام بر مدار هستی است.
مباهله، نمایشگر جایگاه والای اهل بیت علیه السلام است.
مباهله، داستان فضیلت اهل بیت رسول است؛ آنجا که خدا فرمان داد تنها زنان و فرزندان و جان هایتان را به میدان بیاورید. با رسول خداصلی الله علیه و آله تنها فاطمه علیهاالسلام و حسن و حسین علیه السلام ماندند و علی علیه السلام!
مباهله، مایه مباهات مسلمین است. داستان عظمت دینی است که در قلب های مسلمانان به بار خواهد نشست.
مباهله، شکوهِ اسلام است که خدا آن را کامل ترین دین برای بشر، پسندیده است.
روز مباهله، روز عزت و افتخار شیعه مبارک باد!
روز مباهله، روزی که اسلام ناب با تمام حقیقتش، روبه روی هرگونه کفر و شرک ایستاد و یقین قلب های آل کسا، میدان دار عرصه مباهله گشت،
گرامی باد!روز عظیم مباهله؛ روزی که به یُمن ایمان نابِ رسول خدا و اهل بیتش علیه السلام مسلمین مفتخر شدند و شرک به زانو درآمد!
پشت فلک خمیده که با ماه و آفتاب
در حال سجده روی به درگاه حیدر است
شمس ضحی، امام هدی، نور هل اتی
چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است
قرار شد دو طرف تن به احتجاج دهند
که دین مردم خود را مگر رواج دهند
قرار شد همگی با کسان خود باشند
مگر علاج به یک زخم لاعلاج دهند
نبرد شک و یقین بود و باز، اهل یقین
بنا نبود به اهل لجاج باج دهند
به حکم امر «تعالوا. . . » قرار بود آن روز
مسیحیان همه پایان به یک لجاج دهند
و در قبال تمام مخالفتهاشان
به رسم روز، به اهل یقین خراج دهند
شعاع نور حقیقت به هر طرف می رفت
که از حجاز به نجرانیان سراج دهند
جهان به نور تو وابسته است، ای خورشید
خوشا که با «تو» به اهلِ تو تخت و تاج دهند
حق و باطل در مدینه روبروست
اهل حق را حق پرستی آبروست
حق پرستان همچو انگشتان دست
پرتو این حق پرستان هرچه هست
اهل بیت مصطفی دانی که پنچ
رحمت للعالمین مانند گنج
مصطفی ختم رسل در پیش بود
منزلت از هر پیامبر بیش بود
درگه حق او که برتر از همه
در بغل دارد حسین فاطمه
سبط اکبر در کنار مصطفاست
دست او در دست خیر انبیاست
بعد پیغمبر علی مرتضاست
جانشین و همچو جان مصطفاست
فاطمه خَیرُ نساء العالمین
فاطمه نور سماوات و زمین
مقتدای او پسر عمش علی ست
تا قیامت مرتضی بر حق ولی ست
آیت حق اهل بیت مصطفاست
مستجاب الدّعوۀارض و سماست.
او در پایان این شعر چنین سروده است:
هر که را حُبّ محمد در دل است
چلچراغ روشن هر محفل است
تا ابد بر جا بماند این سرود
بر محمّد گو و آل او درود
تا توانی گو«طبیبا» این درود
درگه حق این دعا مقبول بود
آی دنیای پرادبار دلت می آید
دار پر محنت و آزار دلت می آید
آی نجران مسیحی تو بگو بسته شود
دست این حیدر کرار دلت می آید
یا که این دختر من بشنود از گل کمتر
پشت در ناله زند زار دلت می آید
حسنم پیر شود در غم آن ضربه که وای. . .
مادرش خورد ز دیوار دلت می آید
پسر دختر من گر که شود با لب خشک
کنج گودال گرفتار دلت دلت می آید
دختر دختر من زینت ما پنج نفر
بشود راهی بازار دلت می آید
شمس ضحی، امام هدی، نور هل أتی
چشم خدا و نفس نفیس پیمبر
در آیه مباهله این مهر وماه را
جانها یکی و جلوۀجان از دو پیکر است
این پنج نور، علت زیبای خلقتند
اسرار پنج حرفِ حروف «کرامت»ند
این خانواده اشرف اولاد آدمند
اینها طبیب درد طبیبان عالمند
این پنج تن خلاصۀاحساس خالقند
اندازه دل همۀخلق، عاشقند
خاکی شدند تا ره افلاک وا کنند
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
زیباترین سپاه به میدان رسیده بود
پای ابوتراب به نجران رسیده بود
آنان که لاف، پیش شه لافتی زدند
تا چشمشان به هیبتش افتاد، جا زدند
یک اخم مرتضی علی و ختم غائله
اینگونه شد خلاصۀروز مباهله
حساب مدعیان در معادله برسد
قسم به حق که به حق این معامله برسد
بگو به ساحر نجران و قوم مدعیش
میا! که معجزه های مباهله برسد
از این قبیله صاحب نفس دمی ز حسین
هلاکتان بنماید، مقابله برسد
شکست تان بدهد تیغ ابروان حسن
اگر که پای شما بر مجادله برسد
سپهر عصمت آنان چنان دعا بکند
طنین نغمه آمین ز چلچله برسد
سکوت فاتح خیبر خروش بت شکنی است
بخوان ز برق نگاهش مقاتله برسد
نکرده دعوی نفرین رسول رحمت وعشق
ولی به جذبه او ختم غائله برسد.
عقیقِ نامشان نقش نگین است
همین زیباترین حبل المتین است
کسی بالاتر از این پنج تن(ع) نیست
دلیل آیۂ تطهیر این است
محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را
حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را
زنی از راه می آید، که دارد آرزو مریم،
به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را
رسید از راه، روح الله و سرّالله و سیف الله
شنید از آسمان، عیسی ابن مریم هم، نهیبش را
نگاهی می کند یعسوب و می ترسند ترسایان
چه کس، این گونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟
بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید:
چه خواهد شد اگر حیدر، کِشد تیغ مهیبش را
«پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُ القدس» با ماست
بگو در پای حیدر، افکنَد ترسا، صلیبش را
هنگامی که پیامبر وارد صحنه مباهله شد، حسین(ع)را در آغوش داشت و دست حسن(ع)را گرفته بود و دخت گرامی او فاطمه (س)پشت سر پیامبر و علی (ع)نیز پشت سر فاطمه گام بر می داشتند در این موقع اسقف نجران گفت: «همکیشان من، من چهره های معصومی را مشاهده می کنم که اگر از خداوند بخواهند که کوهی را از بیخ بکند، خدا دعای آنان رامستجاب می کند، هرگز مباهله نکنید زیرا نابود می شوید»
فتاد چشم نصارا به آن خدارویان
که نور طلعتشان گشته بود عالم گیر
مسیحیان پی نفرین پنج تن دیدند
که نیست غیر هلاکت برایشان تقدیر
همه به خاک قدوم پیمبر افتادند
که ای ز جانب حق خلق را بشیر و نذیر
به حضرت تو نصاری تمام تسلیم اند
که تو بلند مقامی و ما تمام حقیر
هزار مرتبه نفرین به دشمنان علی
که می کنند در این آیه حیله و تزویر
کنند فضل علی را به دشمنی انکار
خدای نگذرد از این خطا و این تقصیر
چرا شدند فراری از این حقیقت محض
چرا به سلسلۀ نفس خود شدند اسیر
میان باطل و حق باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم قائله شد
محمد آمد و اهل کساء را آورد
ورق ورق کتب کفر، برگ باطله شد
محمد آمد و با پنج پاسخ محکم
جواب گوی هزاران هزار مسئله شد
چه دید اسقف نجران درون انجیلش؟
که بین راه پشیمان از این معامله شد
خدا به خلق جهان حرف آخرش را زد
و حرف آخر او، آیۀ مباهله شد