
سرکرده موبایلقاپان با کارت عضویت باشگاه تنیس لو رفت
جا ماندن کارت عضویت باشگاه ورزشی سارق در محل درگیری، هویت سردسته باند حرفهای گوشی قاپی را لو داد.
به گزارش پارسینه پلاس، چند روز قبل، مرد جوانی در تماس با پلیس از سرقت گوشی تلفن همراهش خبر داد. این اولین باری نبود که در چند هفته گذشته در آن محدوده گوشی قاپی صورت میگرفت. اما مرد جوان، سرنخ اصلی از سارقان را در اختیار تیم تحقیق قرار داد.
بازبینی دوربین های مدار بسته
او گفت: در حال عبور از خیابان بودم که چهار پسر جوان سوار بر دو موتورسیکلت به من نزدیک شدند. آنها صورتشان را با نقاب پوشانده بودند. و دو ترک نشین از موتور پیاده شده و تلاش کردند که گوشی را از دستم بگیرند. من ورزشکارم و مدتهاست ورزش رزمی انجام میدهم. به همین دلیل با دو پسر جوان درگیر شدم. اما ناگهان دو همدست دیگرشان نیز به کمک موبایل قاپان آمده و درنهایت مجبور شدم گوشی تلفن همراهم را به آنها بدهم. بعد از رفتن موبایل قاپان، متوجه شدم که کارت عضویت یک باشگاه ورزشی یکی از سارقان روی زمین افتاده است. ظاهراً در درگیری که با آنها داشتم، کارت از جیب یکی از متهمان به بیرون افتاده بود.
بدنبال اطلاعاتی که مرد جوان در اختیار مأموران قرار داد، کارآگاهان به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت پرداختند. دوربینها نشان میداد چهار سارق جوان، سوار بر دو موتورسیکلت در حالی که صورت و پلاک موتورهایشان را پوشانده بودند سناریوی سرقت را رقم زدهاند.
زمانی که تصویر بهدست آمده از سارقان با تصاویری که کارآگاهان از سرقت روزهای قبل در آن محدوده به دست آورده بودند، تطبیق داده شد، مشخص شد که سرقتهای دیگر نیز توسط اعضای یک باند صورت گرفته است.
باتوجه به سرنخی که شاکی جوان در اختیار مأموران قرار داده بود، کارآگاهان به سراغ باشگاهی رفتند که کارت آن از جیب سارق به بیرون افتاده بود. با ارائه کارت به مسئول باشگاه، مشخص شد سارق مورد نظر روزهای فرد برای تمرین تنیس به باشگاه مراجعه میکرده است.
از طرفی با این احتمال که سارق، فردی سابقهدار است، کارآگاهان به سراغ آلبوم متهمان اداره آگاهی رفته و تصویر وی به نام امین در آلبوم سارقان سابقهدار نیز به دست آمد. با برملا شدن هویت متهم ۲۲ ساله، کارآگاهان پلیس به سراغ باشگاه رفته و زمانی که امین قصد ورود به باشگاه را داشت، او را دستگیر کردند.
متهم ابتدا منکر سرقت بود، اما زمانی که با مدارک و شواهد پلیسی مواجه شد، به سرقتهای سریالی با همدستی سه نفر از دوستانش اعتراف کرد. به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، وی در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شد و تحقیقات در خصوص دستگیری سایر اعضای باند و شناسایی شاکیها ادامه دارد.
امین، ۲۲ ساله، سارق سابقهداری است که از دوران نوجوانی وارد کار خلاف شده و این ششمین باری است که دستبند پلیس به دستانش میخورد و روانه زندان میشود.
چه شد وارد سرقت شدی؟
من از بچگی عاشق موتورسواری بودم و به خاطر همین عشقم بود که درس و مدرسه را رها کردم و در تعمیرگاه موتورسیکلتی مشغول به کار شدم. آنقدر دست به فرمانم خوب بود که به دیوار مرگ میرفتم و در مسابقات موتورسواری شرکت میکردم.
موتورسواری چه ربطی به سرقت داشت؟
بچه محل هایم که دستفرمانم را دیدند مرا تشویق کردند. که با آنها همراهی کنم. میگفتند کافی است. در سرقتها فقط نقش موتور سوار را ایفا کنی و سهمی که از سرقت گیرمان آمد هم تقسیم بر تعداد میشود. میگفتند، چون موتورسواریات خوب است پلیس نمیتواند ما را دستگیر کند. هم هیجان زیادی تجربه میکنی هم پولهای بدون زحمت وارد جیبت میشود. خلاصه به قدری در گوشم خواندند که از ۱۶ سالگی وارد کار خلاف شدم. و در همان سن و سال هم بودم که توسط پلیس دستگیر شدم و به کانون رفتم. اما همین که از زندان آزاد شدم. رفقایم به سراغم آمدند و دوباره سرقت را شروع کردم.
این ششمین بار است که دستگیر میشوم و البته این را هم بگویم که در سرقتهای دیگر من نوچه بودم و هر چه سردسته میگفت انجام میدادم. اما آخرین بار که یک سال قبل آزاد شدم. با خودم گفتم با تبحری که من دارم چرا باید نوچه باشم و تصمیم گرفتم خودم سردسته شوم.
با پولهای سرقتی چه میکردی؟
خرج تفریح، باشگاه و لباس میکردم. البته در قمار هم شرکت میکردم. قمار هم برای من فرقی نداشت حتی در بازی تنیس هم قمار میکردم.
چه زمانهایی برای سرقت میرفتید؟
دو شیفتی کار میکردیم هم صبح و هم عصر. گاهی اوقات ۷ تا ۸ مورد سرقت در روز مرتکب میشدیم. دو هفته پشت سر هم میرفتیم و زمانی که پول خوبی جمع میشد، استراحت میکردیم و یک یا دو هفتهای کار را تعطیل میکردیم و اینطوری پلیس هم نمیتوانست ما را دستگیر کند و بعد از مدتی هم محل سرقت را تغییر میدادیم.
در سرقتهایتان از چاقو هم استفاده میکردید؟
بله در تمامی سرقتها بجز یک مورد. همان موردی که با شاکی درگیر شدیم و کارتم به روی زمین افتاد. لباس هایم را که عوض کردم یادم رفت چاقو را بردارم