نقدی صریح بر فیلم گوزن های اتوبان اکران شده در جشنواره فجر
گوزن های اتوبان با ریتم خوبی شروع می شود اما از اواسط داستان، فیلم از ریتم میفتد و حوادث تکرار می شوند. پایان بندی فیلم چندان واضح نیست و تکلیف بیننده را روشن نمی کند.
به گزارش پارسینه پلاس، گوزن های اتوبان به کارگردانی و تهیه کنندگی ابوالفضل صفاری یکی از فیلم های حاضر در بخش مسابقه جشنواره فجر است. صفاری همراه با باقر سروش نویسندگی فیلمنامه را نیز به عهده داشته است.
سرمایه گذار این فیلم محسن بیابانکی و شرکت لینکیپر فیلم بوده و گوزن های اتوبان محصول مشترک ایران و آلمان است.
داستان فیلم درباره یک پیک موتوری به نام عابس است که در وقت های بیکاری با همکارانش ۲۱ (درباره شماره پلاک ماشین ها حدس می زنند و هرکه عدد را درست حدس بزند او برنده است.)بازی می کنند و شرط می بندند. یکبار برای اینکه بفهمند چه کسی بازی را برده دنبال یک ماشین راه میفتند که از قضا راننده آن ماشین کیانا یک بلاگر معروف است که در همان لحظه هم دارد برای یکی از شبکه های اجتماعی لایو می گیرد. عابس و دوستش در لایو کیانا مشخص هستند و سوء تفاهم پیش میاید و دنبال کننده ها فکر می کنند که عابس دزد و خفت گیر است. از آن به بعد اتفاقاتی میفتد که زندگی عابس و زنش را کاملا تحت تاثیر قرار می دهد.
نوید پورفرج نقش عابس و الناز شاکردوست نقش صبا همسر عابس و صدف اسپهبدی نقش کیانا را ایفا می کنند. همچنین پیمان قاسمخانی نقش رامین که مدیر صفحات اینستاگرامی است و یکی از نقش های مهم فیلم است را بازی می کند.
موضوع اصلی گوزن های اتوبان شبکه های اجتماعی و تاثیری است که می تواند در زندگی افراد داشته باشد. اکنون بیش از ده سال از دسترسی ایرانیان به اینستاگرام می گذرد و برای پرداختن به چنین موضوعی دیر شده و اینفلوئنسرها و بلاگرها در بستر ناآگاهی مردم، می تازند و هرروز پروارتر از روز قبل می شوند. بلاگرها هرکدام در حیطه های مختلف فعالیت می کنند. ممکن است یک بلاگر موی فر داشته باشد و متناسب با ظاهرش همه محصولات مناسب مو فرفری ها را تبلیغ کند. ممکن است یک بلاگر در حوزه تیپ و مد و سبک لباس پوشیدن فعالیت کند. بلاگر دیگر از تعداد فرزندان زیادش می گوید و روزمرگی هایشان را منتشر می کند، دیگری برندهای آرایشی را روی پوستش امتحان می کند و هرروز یک قلم جنس آرایشی تبلیغ می کند.یک بلاگر با محتوای طنز دنبال کننده جذب می کند و دیگری فقط می رقصد و می خواند. البته بلاگرها می توانند مبلغ مفاهیمی غیر از مصرف گرایی نیز باشند. به عنوان مثال بلاگری که کتاب می خواند و خلاصه کتابش را منتشر می کند. یا بلاگری که در حوزه فیلم یاداشت می نویسد یا بلاگری که آشپزی می کند یا بلاگرهای فعال در حوزه سلامت و محیط زیست و حمایت از حیوانات.
در دنیایی که پول های میلیاردی با کمتر و بیشتر دیده شدن پست ها، جا به جا می شود، تعهد و انسانیت کمرنگ شده و از اولویت خارج می شود و نتیجه اینست که بلاگرها مسئولیت حرف هایشان را به عهده نمی گیرند و هر حرفی را بدون در نظر گرفتن عواقبش می زنند.
از اینستاگرام و انواع شبکه های اجتماعی، هم می توان استفاده کرد و هم سوءاستفاده. مانند چاقو، قیچی، خودکار و… که استفاده های دوگانه دارند. اما متاسفانه فضای مجازی به نوعی بر اذهان غالب شده است که عده زیادی از دنبال کننده ها چشمشان به دهان فلان بلاگر و اینفلوئنسر است تا سبک زندگی شان را مطابق سلیقه او بسازند. این شب ها سریالی به نام فریبا از تلویزیون پخش می شود که این مسئله را به خوبی نشان می دهد. دنبال کنندگان فریبا منتظرند ببینند که فریبا کدام یخچال را می خرد، کدام روسری را سر می کند و مسافرت کجا می رود. همه فکر می کنند صاحب پیج و صفحه همان شخصی است که او را می بینند اما از پشت پرده ماجرا و مدیر برنامه ها و کسانی که تبلیغات را می چینند بی خبرند. فیلم گوزن های اتوبان و سریال فریبا هر دو هیمنه دروغین و طلایی بلاگرها را شکسته و اندکی از قواعد بازی های پشت پرده را روشن می کنند.
رامین در گوزن های اتوبان با بازی خوب پیمان قاسمخانی، یکی از آدم های پشت پرده است که حوادث را به دلخواه خود ایجاد می کند. هر وقت بخواهد یک نفر را ناجی نشان می دهد و هر وقت بخواهد با کمک لایو و پست و عکس و فیلم، از همان نفر، یک شارلاتان و دزد تمام عیار می سازد. زوج عابس و صبا هم خوب از پس نقش برآمده اند. عابس پیک موتوری که به ظاهر خانواده ای ندارد اما دلش به صبا گرم است و می خواهد زودتر عروسی بگیرند اما پولی در بساط ندارد. صبا هم مربی رقص است و عروسی خیلی دوست دارد. عابس حاضر است به خاطر صبا و زندگیشان چند شیفت کار کند اما صبا دوست دارد ره صدساله را یک شبه طی کند. از جایی به بعد، دیگر عابس نیست که موتور زندگی را می راند بلکه در صحنه ای نمادین می بینیم که یک تلویزیون بزرگ بین عابس و صبا فاصله انداخته و صبا راننده موتور است.
داستان فیلم به گونه ای پیش می رود که بیننده هر لحظه حسرت می خورد و با خود می گوید آخ کاش این اتفاق نمی افتاد، کاش همه چیز خواب باشد… پیام های اخلاقی فیلم کمی واضح و آشکار است و شاید این مطلب بیننده را اذیت کند.
گوزن های اتوبان با ریتم خوبی شروع می شود اما از اواسط داستان، فیلم از ریتم میفتد و حوادث تکرار می شوند. پایان بندی فیلم چندان واضح نیست و تکلیف بیننده را روشن نمی کند. شخصیت های فرعی غیر از سکانس ابتدایی، هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمی کنند و شخصیت های اصلی هم آن طور که باید پرداخت نشده اند و هنوز جای کار دارند. به عنوان مثال اگر بیننده می دانست که عابس در چه بستر اجتماعی ای رشد کرده، شاید واکنش های او را بیشتر درک می کرد.
بلایی که به سر عابس و کیانا و صبا می آید همه به دلیل مسئله مالی است و در این مورد، انگشت اتهام گوزن های اتوبان به سمت خود مردم است و هیچ مسئول بالادستی را در اوضاع اجتماعی و معیشتی نا به سامان دخیل نمی کند. فاصله طبقاتی که در فیلم دیده می شود وحشتناک است و وحشتناک تر اینکه فقرا با آهنگ ثروتمندان می رقصند یا رقصانده می شوند.
هر چند وقت یکبار خبری مبنی جدایی یا ازدواج دوباره بلاگرها به گوش می رسد. یا مثلا فلان بلاگر با همکارش بحثش می شود و بحثشان را منتشر می کنند یا معلوم می شود تبلیغی که چند ماه قبل یک بلاگر معروف در صفحه اش انجام داده، کلاهبرداری بوده است. فضای مجازی قواعد خودش را دارد و بعضی ها که کاربلدتر هستند، خود را حکمرانان این فضا نامیده و اتفاقات پشت پرده را رقم می زنند. این فیلم به خوبی نشان می دهد که پشت ظاهر فریبنده بلاگرها زن یا مردی سرخورده و آسیب دیده پنهان است که جایی در این اجتماع ضربه خورده و به طمع پول و ثروت این مسیر را برای خود انتخاب می کند. اما به نظر می رسد این فیلم چند سالی دیر ساخته شده و به دلیل همین دیرکرد شاید تاثیرگذاری اش بر مخاطب کم باشد.
منبع: اندیشه معاصر