متن احساسی بهاره رهنما برای دخترش + عکس

متن احساسی بهاره رهنما برای دخترش را در ادامه مشاهده می کنید.

به گزارش پارسینه پلاس، بهاره رهنما با انتشار این عکس نوشت:

اینجا قهوه خونه “گلهای دو”در خیابان سرهنگ سخاییه، جالبیش اینه که “گلهای یک” اصلا وجود نداره و اینو پریا کشف کرده؛) کلا این قهوه خونه بدلیل نزدیک بودن به هنرستان موسیقی دختران از،دوران راهنمایی و دبیرستان پریا یک جورایی هفته ای یک بار پاتوق ما بود املت هاش رسما از،املت های من( که اهالی جهان کوچک من معترفن مزه بهشت میده) خوشمزه تره ، عدسیش هم خوبه اما اینجا هم طلسم املت داره (البته اینم اصطلاح رفقای من در مورد املت های منه) خلاصه اینکه تو این سفر پریا به ایران هم دو تایی رفتیم طبقه بالاش همونجا که بارها قدیما دو نفری یا بیشتر نشسته بودیم، آفتاب همون جور از،پنجره قدیمی و کوچیک بالای دیوار اشعه هاش رو نامرتب و قشنگ رو میز ما پهن کرده بود ،مزه املت ،بربری های داغ همه چی مثل قدیما و بچگی پریا بود منم تقریبا همون مامان بودم شاید کمی خیلی کم با ریتم آرومتری از،سالهای سی و چهل سالگیم اما یک چیز تغیر مهمی کرده بود ،کنارم این بار انگار مامانم بود انگار معلمم انگار حامی خاصی که همه عمر در جسنجوی اموختن ازش بودم، پریا و کلماتش و حضورش خیلی متفاوت بود و من باورم نمیشد که واسطه این خلقت باشکوه منم ….سرم رو روی شونه اش گذاشتم ما خیلی وقتا بی صدا ؟بی کلمه حرف میزنیم ،من و پریا هر دو میدونیم “کلمه”چه عنصر سو تفاهم برانگیزیه، آره میگفتم سرم رو رو شونه اش میگدارم و اون دستمو تو دستای هنوز،کوچولوش فشار میده که من میفهمم جهان هنوز جای امنیه ،بدون اینکه ببینه اشکم میریزه رو گونه ام اما پریا منو میفهمه نیاز،به دیدن نداره و این بار محکمتر فشارم میده بخودش جان جهانم ….سبز،و باشی و مانا که نوع حضورت در این جهان انقدر سایه گستر و مهربانانه و شاعرانه است ….باور نمیکنم واسطه این خلقت منم و این روز ها تو مادر منی یا من مادر تو؟…

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا