هنر انعکاس زندگی در اشعار خیام

از طریق اشعار خیام، نگاهی به جهان و زندگی پیدا می‌کنیم که پر از عمق و فلسفه است. او با کلماتی ساده، ابتکاری و شگفت‌آور، در ابعاد مختلف زندگی را تجسم کرده و به ارتباط بین موجودات و وجود پرداخته است.

به گزارش پارسینه پلاس، از طریق اشعار خیام، نگاهی به جهان و زندگی پیدا می‌کنیم که پر از عمق و فلسفه است. او با کلماتی ساده، ابتکاری و شگفت‌آور، در ابعاد مختلف زندگی را تجسم کرده و به ارتباط بین موجودات و وجود پرداخته است.

 

می نوش که عمر جاودانی اینست

خود حاصلت از دور جوانی اینست

هنگام گل و باده و یاران سرمست

خوش باش دمی که زندگانی اینست

بر خیر و مخور غم جهان گذران

خوش باشو دمی به شادمانی گذران

در طبع جهان اگر وفایی بودی

نوبت به تو خود نیامدی از دگران خیام

 

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت

ناگه برود ز تن روان پاکت

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند

زان پیش که سبزه بردمد از خاک

 

در دهر هر آن که نیم نانی دارد

از بهر نشست آشیانی دارد

نه خادم کس بود نه مخدوم کسی

گو شاد بزی که خوش جهانی دارد

 

خیام اگر ز باده مستی خوش باش

با ماه رخی اگر نشستی خوش باش

چون عاقبت کار جهان نیستی است

انگار که نیستی چو هستی خوش باش

 

امروز ترا دسترس فردا نیست

و اندیشه فردات به جز سودا نیست

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست

کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

 

ز آن می که حیات جاودانی است بخور

سرمایه لذت جوانه است بخور

سوزنده چو آتش است لیکن غم را

سازنده چوآب زندگانه است بخور

 

اشعار با مفهوم خیام در مورد زندگی

اشعار با مفهوم خیام در مورد زندگی

 

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست

 

بی باده ارغوان نمی باید زیست

این سبزه که امروز تماشاگه ماست

تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست؟

 

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را

حالی خوش دار این دل پر سودا را

می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

 

برخیز و بیا بتا برای دل ما

حل کن به جمال خویشتن مشکل ما

یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم

زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

 

بر چهره گل نسیم نوروز خوش است

در صحن چمن روی دل‌افروز خوش است

از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست

خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

 

ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است

رو شاد بزی اگر چه بر تو ستمی است

با اهل خرد باش که اصل تن تو

گردی و نسیمی و غباری و دمی است

 

افسوس که نامه جوانی طی شد

و آن تازه بهار زندگانی دی شد

آن مرغ طرب که نام او بود شباب

افسوس ندانم که کی آمد کی شد

 

 

شعرهای زیبای خیام در مورد زندگی

شعرهای زیبای خیام در مورد زندگی

 

آورد به اضطرارم اول به وجود

جز حیرتم از حیات چیزی نفزود

رفتیم به اکراه و ندانیم چه بود

زین آمدن و بودن و رفتن مقصود!

 

 

گر یک نفست ز زندگانی گذرد

مگذار که جز به شادمانی گذرد

هشدار که سرمایه سودای جهان

عمرست چنان کش گذرانی گذرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا